استراتژی منجی
مهدیِ روایات نبوی، بیرحمی نمیکند،
جنگ قبیلهای و نژادی ندارد؛
به قلع و قمع و نسلکشی مشغول نمیشود،
بلکه به واسطه او اهل آسمان و زمین شادکام میشوند و به یکدیگر شادباش میگویند.
کتاب استراتژی منجی در سرآغاز با مقایسه کلی میان مضامین روایات نبوی و روایاتی از دیگر ائمه مانند امام باقر (ع) و امام صادق (ع) که در برخی از آنها تصویری خشونت بار از مهدی (ع) توصیف شده مینویسد: “ما انتظار نداریم که امامان فقط همان روایات نبوی را بازگو کرده باشند، ولی تصویری که آنها از مهدی(ع) ارائه میدهند، نمی تواند با تصویری که پیامبر(ص) ارائه میدهد متضاد باشد، چون همۀ آنها دربارۀ یک مهدی(ع) و یک امام صحبت میکنند. این دغدغه باعث شد که در نقد روایات خشونتگرایانه فقط به دنبال تحلیلهای عقلی و نقلی نباشیم، بلکه مسئله را از منظری دیگر نیز دنبال کنیم و آن بررسی زمینهها و بسترهای تاریخی است. به عبارتی تعارض تصویر حاصل از گفتار پیامبر(ص) و امامان توجه ما را به بررسیهای زمینهمحور معطوف کرد و سبب طرح این سؤال شد که «آیا ممکن است اندیشههای خشونتگرایانۀ مهدوی تحتتأثیر برخی حوادث و بسترهای جامعۀ متقدم اسلامی تولید و به معصوم منتسب شده باشد؟»”
نگارنده با طرح این سوال و با تمرکز بر دو رویکرد “متن محور” و “زمینه محور” به تحلیل انتقادی روایاتی میپردازد که قرائتی خشونت ورزانه و بیرحمانه نسبت به عملکرد موعود در آغاز ظهور ارائه میدهند. این کتاب میکوشد تا گفتمان جدیدی در حوزه مهدویت براساس روایات و دلایل کمتر دیده شده دراندازد و در تأثیر بسترهای تاریخی در شکلگیری گفتمانهای خشونتگرایانه مهدوی فرضیههایی ارائه دهد.
بر اساس رویکردهای فوق مباحث این کتاب ضمن 4 دفتر ارائه شده است. هر دفتر دارای فصول مختلفی است که با مقدمه شروع شده و خلاصه و نکات مهم نیز ضمن قابها و تصاویری بیان شده است.
- دفتر اول: ریشهیابی «قائم» و کاربستهای آن
اولین مواجهۀ ذهنی ما با واژۀ «قائم» کسی است که قیام میکند. این دفتر به بررسی این کلیشۀ ذهنی میپردازد و به این سؤال پاسخ میدهد که آیا معنای ذاتی و اصیل «قائم» همین است؟ و آیا قائم بودن موعود به معنای آن است که جهان او را با عملکردی نظامی خواهد شناخت؟
- دفتر دوم: اصول ششگانه در تحلیل انتقادی قرائت خشونتگرایانه
در این دفتر 6 اصل عقلی ارائه میشود که به عنوان مبنایی در نقد روایات مورد بحث به آنها استناد میشود.
در تبیین اصول فوق علاوه بر استنادات عقلی و نقلی برخی نظریات جامعهشناسی و روانشناسی نیز مورد توجه قرار گرفتهاست. به عنوان مثال در اصل پنجم یعنی رحمت بعد از تبیین آن در آموزههای دینی به نظریه یادگیری اجتماعی بندورا (۲۰۰۱ م) نیز اشاره شدهاست که یکی از پایهایترین نظریههای روانشناسی در عصر حاضر محسوب میشود. طبق این نظریه، «یادگیری مشاهدهای» از طریق سرمشقگیری، زمانی اتفاق میافتد که فرد رفتاری را با مشاهده عملکرد دیگران بیاموزد.. اکثر رفتارهای افراد از طریق مشاهده و الگوبرداری شکل میگیرد و ویژگیهای الگو از جمله قابلیت احترام، شایستگی و قدرتمندی او بر جلب توجه مشاهدهکننده اثرگذار است.
همین یادگیری مشاهدهای نسبت به پیامبر (ص) بود که سبب تحول شد. منش پیامبر(ص) دلها راتکان داد و باعث شد که جامعه عرب جاهلی گامهای بسیاری به جلو بردارد. جامعه آخرالزمان نیز در صورتی به جلو خواهد رفت که انسانها تحتتأثیر پیشوایی قرار بگیرند که خیر مشترک برای همه باشد؛ در این صورت این خیر در رگهای جامعه جاری میشود و درنتیجه انسانها به سوی خیر حرکت میکنند. همان گونه که خشونت خاصیت تسلسلی در انتشار دارد، رحمت نیز چنین است و منش رحمانی منجی ابزار انتشار رحمانیت و آرامش در عالم خواهد بود و نه جنگهای بیرحمانه.
- دفتر سوم: بررسی متنمحور (در تحلیل انتقادی روایات خشونتگرایانه)
اگر قرار باشد هرکس با سلیقۀ خود آنچه را با فکرش سازگار نیست رد کند، از روایات چیزی باقی نمیماند. بر همین اساس، برای نقد روایات نیازمند اصول و مبانی دینی و عقلانی هستیم که در دفتر قبل ضمن 6 اصل ارائه شدند. این دفتر با تکیه بر آن اصول به تحلیل انتقادی 12روایات پرداخته است که قرائتی خشونت گرایانه نسبت به عملکرد موعود ارائه میدهند. علاوه بر نقد محتوایی، اسناد این روایات نیز بررسی رجالی شده و حاصل بیانگر ضعف روایات به لحاظ محتوا و اسناد است.
دفتر چهارم: بررسی زمینهمحور (در تحلیل انتقادی قرائت خشونتگرایانه)
حاصل بررسیهای این پژوهش نشان میدهد که روایات مهدوی را نباید صرفاً به صورت متنمحور بررسی کرد، زیرا این روایات بهشدت از زمینهها و بسترهای اجتماعی دورهای که این اخبار نقل و ثبت میشدند تأثیر گرفته است. این امر به دلیل ظرفیتهای خاص و گستردهای است که در موضوع مهدویت وجود دارد. مباحث این دفتر نشان میدهد که چگونه از مفاهیم مهدوی در مشروعیتسازی و تقابل میان فرقهها، جریانهای اجتماعی، رقابتهای قبیلهای و پیشگوییها استفاده شدهاست و آنها حامل چه اثرات مخربی در مفاهیم مهدوی و تولید قرائت خشونت آمیز بودهاند. به عنوان مثال بررسی محتوا و اسناد روایتی درباره قتل عام فرقه بتریه از سوی قائم نشان میدهد که راوی آن ابوجارود است؛ پیشوای فرقه جارودیه که با بتریها اختلافات شدیدی داشتند، چنانکه یکدیگر را تکفیر میکردند. در این روایت رفتارهایی چون قتل عام، آدم سوزی، تخریب مسجد و بیرحمی به قائم (ع) نسبت داده شدهاست، حال آنکه روایت به خوبی بازتاب دهنده درگیریهای کوفه در روزگار ابوجارود است. گویی جارودیها با این روایت میخواستند عقاید بتریها را به چالش بکشند و حس انتقام جویی خود را در قالب رفتاری ارضا کنند که قائم با آنها داشت.
در این فصل نگارنده با پیجویی برخی رخدادهای تاریخی، نمونههای مختلفی از حوادث را ارائه کرده که رد و اثر خود را در روایات و گزارشهای مهدوی بر جای گذارده است.
از جمله نقاط قوت این کتاب که سبب شده این پژوهش نه تنها برای اهل فن که برای عامه مردم نیز قابل فهم و استفاده باشد عبارتند است از: ریشهیابی و تحلیل برخی واژهها و مفاهیم حوزه مهدویت متکی بر منابع دست اول، ارائه دلایل عقلی و کلامی، واکاوی بسترهای تاریخی در نفی قرائت خشونت گرایانه و بهرهگیری از نظریات جدید علوم انسانی در حوزه اندیشه همچنین استفاده از جدوال تصویری در این کتاب، و خلاصهها فهم موضوعات را تسهیل میکند.